گاهی شیطان در درون من خودش را پیدا میکند ! (گاهی شیطان خودش را در درون من پیدا میکند) باکی نیست !
برای بالا تر از خدا بودن باید شیطان را بخشید ! (یک یک دو دو هشت)
زیرا آنکه بخشده ترین است کاری جز بخشیدن ندارد ! ( گاهی شیطان خودش را در درون من پیدا میکند ) باکی نیست !
(یک یک دو دو هشت) اعوذ بالله …

یه معمای حل نشده ی سخت !
یه معلمِ خسته ! (یه معلمِ خسته)
یه تنِ فرسوده‌ ی خاکی با یه جُفت چشمِ باز و یه جُفت لَب ! (یه جُفت لَب)
ولی بسته … !

غریبم ، غریبم با همه شهر و به این دود و به این زهر وابسته !
زمین یه معامله ی بَد ، که بِهت رفته تا دسته !
تو ولی بخند که زندگی به این خنده ها وصله !
یا بکن قهر با هرکی ضدِ خوشبختی این نسله !
همش جنگ برای حَق ولی جنگستیزی اولین درسِ هر فصله !

خوب و در حد و تمیزه ، خوشگل و خوش نقشه ، اما من بهش سجده نکردم !
توی این بیراهه ی خاکستری من الکی دنبال عشق که نگردم ! نه
شب بیدار و روزا خوابم ، بد شلوغ و بد خرابم ، سیب و اما من نچیدم !
دائما بد رو هوائم آخه خب من رو زمین آدم ندیدم ! (من رو زمین آدم ندیدم)

شاید ، شاید عذر خواهی را معنا نیست ، آنچه از دست رفته را چطور میشود بخشید ؟! آنچه نیست را چرا باید بخشید ؟! آن جا که ویران گشت با کدام معذرت خواهی آباد خواهد شد ؟! و آنچه تمام شد با کدام عذر میشود پُر ؟! گاهی عذر خواهی کافی نیست ، جبران لازم است !

بحثِ پول و پَله نی من واسه تو یه بانک بخرمم باهام قهری !
اصلاً این حرفا نی تو رو گردش و سینما و پارک ببرمم باهام قهری !
عه ! ببین من به عشقت جلویِ تانک بپرمم باهام قهری !
میدونم من زمین و زمان و جر بدمم تو منو نمیبینی !
میدونم خودم و بُکُشم الان ، خودم و به فاک بدمم باهام قهری !

هی فضا رو چرک میکردی حالا وایسا شب و کامل طعمِ چرکیت و بکش !
یه گالُن بنزین و ریختی خایه داشته باش و کبریت و بکش !
یالا ! هوشههه !
حالا که طعمِ جهنم و خواستی بیا درست بکش لیس و بهش !
حالا که شیطان و خواستی دورِ من شیطونا جمعن ، همه ابلیس و یه چشم !
آره من جهنمم چون نداره دیسکو بهشت !
همه پستونا گُنده ، گُنده تر از گاوِ شیر ده !
همه کونا کَپَل ، کُصا کَچَل و دور و ورم انواعِ میوه !
همه تو قفس اما خیالت تخت ، کُص میدن از لایِ میله ! هه هه !
آ ولی بازم تهِ حلقم بستس انگار جا غذا داره عن میره پایین !
باز زبونا سرخ و سرا باد انگار ما شاعر مگه شمشیر راهیم !
بازم حاجی رومون سیاه ، رو سیاه جلو هم شیره هاییم !
ولی بازم به جایی رسید بگم ، همه از دم کیر مایین !

خوب و در حد و تمیزه ، خوشگل و خوش نقشه ، اما من بهش سجده نکردم !
توی این بیراهه ی خاکستری من الکی دنبالِ عشق که نگردم ! نه
شب بیدار و روزا خوابم ، بد شلوغ و بد خرابم ، سیب و اما من نچیدم !
دائما بد رو هوائم آخه خب من رو زمین آدم ندیدم ! (من رو زمین آدم ندیدم)

گاهی باید از عشق گذشت ، عشق کرد !
باید از زندگی گذشت ، زندگی کرد !
باید از رفتن گذشت ، گذشت کرد !
گاهی باید از گذشتن ، گذشت و رفت و خطر کرد !
باید دور شد و فکر کرد !
باید خیر و شَر باهم بود و باید کور شد و متر کرد ! (باید کور شد و متر کرد)

اگه شیطان بَده باید بگم که تو بغلِ خودِ شیطان بودی دیشب !
من برهنه تو برهنه ، خودِ حیوان بودی بی شرم ! (خودِ حیوان بودی بی شرم) هه !
تو اصلاً راهت به من که خب نمیخورد اگه انسان بودی بی شک ! (برو روشن کن دورتو)
اگه پازلی بدون که وسطِ گوی و میدان بود این تیکه ات ! (برو جمع کن خودتو) عه !

خودت کیلو چندی عمو ؟!
اون خودش اومد ، خودش فروخت !

یکی دوزش یه لاینه ، یکی یه سنگ ، یکی مثلِ من دورش کلوخ !
تا اومدی یه کیک بپزی ، یکی اومد زیرش و جویید یا سر نزدی سُس شو سوخت !
اینجا مرد و باید کیرشو بُرید ، زن و باید کصش و دوخت ! (زن و باید کصشو دوخت)
همه عالم بَدَن ، خدا خسیسه ، حتی من خودم بَدَم ! (حتی من خودم بَدَم)
تو فکر کن دروغ گفته محمد ام !
تو اصلاً عیسی و موسی رو ولش ، کتاب و علم و دین بَدَن !
تو فقط رحم بُکُن به خودت به این بدن !
تو برو گول نخور خود را باش نارو به اسمِ دین نزن ! (نارو به اسمِ دین نزن)