ولی حاج خانومم خدا گواهه کم توقعه
دختره رو هم دادیم به یه کارمنده تو شیلات
دوره ازمون، انتقالی گرفته شیراز
خلاصه که مشکلات زیاده و ما هم سرخوش
ترسی نخواهی یافت تو در سرشت شیران
یه سره حرف میزد و نمیدادش امون
تا رسیدیم به فرودگاه فیوزمو پروند
گفت اگه میشه کرایتو اینترنتی نزن
سفر سلامت، خدا به همراهت جوون
چینامو ریختم تو سبد گیتو رد کنمش
زل زده بود بم یکی از دو تا مامور دمش
نگاه مینداخت تتو هامو ده ثانیه یه بار
به حالت متاسفم تکون میخورد سرش
طبق معمولم که زدش اسکنره بوقو
ماموره کلافه، یه نگاه انداخت رخو
گفت فلزی هر چی همراته خالی کنش آقا
گفتم پلاتینه، دادم مچمو به چخو
یهو زد به پشتم یه خانوم سی سی و دو سال
چشاشو درشت کرد، گفت خودتونید شما؟
میشه یه فیلم بگیرم یه یادگاری بگید؟
من پسرم بدجوری عاشقته به خدا
گفت مشکلی نداره؟ من گفتم نه نه اوکی
گوشیشو جلوم گرفته بود و منم پوکر
گفت فقط میشه تاریخ دو ماه بعدو بگی؟
دو ماه دیگه دنیا میارمش من تو UK
سوت میکشید مخم، دود بلند میشد از چهرم
بغلیم گفت حاج پوریا چی میزنن ملت؟
واسه اینکه نشناستم دیگه اونجا هیچکی
ماسکو کشیدم بالا و سریع زدم عینک
بغلیم یه آقایی بود دو متری داشت هیبت
ولی دو تا ضد تهوع کرد راهی معدش
یهو یه خانومی گفت مسافرین عزیز
متاسفانه کنسله پروازتون فعلا